حصنی که محافظ ولایتمداران غدیر است
حصاری که برای دوستداران و ولایتمداران قرار داده شده است دور از دسترس مادی و معنوی دشمنان دین قرار دارد مگر آنکه خودشان اشتباهی داشته باشند که مورد مذمت دشمنان قرار بگیرند. کافر نه میتوانند آسیب مادی به اهل ولایت بزنند و نه میتوانند از نظر روحی، علمی و معنوی آنان را زمینگیر کنند.
یکی از نظریات فلاسفه و اندیشمندان تکرار تاریخ است. اینکه انسانها در یک مسیر مشابه با زندگی گذشتگان قدم برمیدارند یا نه؟ و آیا این یک جبر است در تاریخ که نمیتوانیم از آن رها شویم یا نه میتوانیم آن را تغییر دهیم؟ در این مورد مباحث زیادی وجود دارد که باید آن را مطرح کنیم اما صرفا باید به سه نظریه کلی بسنده کنیم؛
اول: برخی قائلند تاریخ عین به عین تکرار میشود و این یک جبر است؛ دوم: هیچ تکراری وجود ندارد و هیچ اجبار نیست؛ سوم: شباهتهایی در ابعاد کلی وجود دارد نه جزئی؛ در آموزههای اسلام شواهدی وجود دارد که از شباهت کلی میگوید در قرآن و روایات این هشدار زیاد دیده میشود که میگوید مراقب این تکرار رفتارها و کردارها باشید و گرفتار جبر تاریخی نشوید.
دلیل این تذکر مداوم در آموزههای دینی این است که انسانها چه بخواهند، چه نخواهند در حال الگوگیری هستند پس باید بدانند از چه کسی تقلید میکنند و جسم و روح خود را در اختیار چه فرد، گروه یا تفکری قرار میدهند. دلیل این تقلیدها و الگوگیریها این است که انسانها میخواهند به مقصدی برسند که فکر میکنند در آنجا سعادتشان، چه دنیایی، چه آخرتی تأمین میشود.
پس با جستجو در رفتار گذشتگان به افرادی برمیخورند که به آن مقصد مورد نظر رسیدهاند، آنوقت فکر میکنند اگر مانند او رفتار کنند و هر کاری که او انجام داده را انجام دهند، به آن مقصد و مقصود مطلوبشان خواهند رسید اما گاهی این تصور مطابق با واقع قرار میگیرد و گاهی مخالف. یعنی اگر در الگوگیری و تبعیت اشتباه کنند نه تنها به منظور مورد نظرشان نمیرسند بلکه از آن دور هم میشوند.
الگوگیری از گذشتگان همان چیزی است که گاهی در قرآن به آن سفارش شده و گاهی از آن نهی شده است؛ مثلا همسر فرعون به عنوان کسی که میتوان از او الگو گرفت معرفی میشود ولی در مورد شخص فرعون این امر نهی شده است. در مورد اینکه اقوام گذشته چه کارهایی انجام دادند که عذاب بر آنها نازل شد و چه کارهایی انجام دادند که مورد لطف، نعمت و فضل پروردگار قرار گرفتهاند هم آیاتی و روایاتی داریم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرمایند: «بندگان خدا، روزگار بر باقیماندگان همانگونه میگذرد که بر پیشینیان گذشت. آنچه از آن گذشته بازنمیگردد و آنچه در آن است جاویدان نمیماند. آخرین کارش همچون اولین کار اوست. کارهایش شبیه یکدیگر و نشانههایش روشن و آشکار است.»(نهج البلاغه، خطبه157)؛
میشود بیان امام(علیه السلام) را مربوط به نظریه سوم که در جزئیات میتواند شبهاتهایی داشته باشد، دانست اما نه این معنا که جبری اندک وجود دارد این شباهتها غیراختیاری است. این بیان شریف حضرت(علیه السلام) اشاره به آن دارد که نباید در الگوگیری دچار خطا شوید. اینکه روزگار امروز شبیه روزگار گذشته است به گذر مادی و طبیعی روزگار هم برمیگردد اما در کل انسانها در دو حال هستند؛ «سعیدٌ و شقیٌ»، شاید راهها متفاوت باشد اما نتایج تقریبا یکی است، رقیقتر یا غلیظتر؛ پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ....پس خداوند فرشته اى را بر او بر می انگیزد که بر پیشانى او بنویسد که او شقى یا سعید، مؤمن یا کافر، غنى یا فقیر است.» این همان نتیجه انتخابهاست.
برخی متفکران این شباهتها را از ذات یکسان انسانها میدانند و سعی دارند با مطالعه تاریخی از تکرار برخی اتفاقات هولناک جلوگیری کنند و بهعکس بتوانند لحظات خوب تاریخ را تکرار کنند و موفقیتها را صورت دهند؛ اینکه تاریخ تکرار میشود یا نه؟ موضوع بحث ما نیست اما اینکه تاریخ را با نگاه عبرت ببینیم موضوع اصلی و امری اجتناب ناپذیر است. مثلا میشود این زمان را با دوران صدر اسلام شبیه دانست و انگیزهها، ارادهها، تواناییها، رنجها و مرارتها، پیروزیها و شکستها و... که هم در آن دوران وجود داشت و هم در این دوران که ما در آن هستیم.
آیا میتوانیم از مشاهده برخی اتفاقات و رفتارهای مسلمانان آن زمان از تکرار برخی اشتباهات جلوگیری کنیم؟ آیا میتوانیم راهکاری بیابیم که اسلام ناب پس از مدتی به اسلام التقاطی تبدیل نشود و معاویهها و یزیدها در جایگاه حکمفرمایی قرار نگیرند؟
حضرت امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «بدانید ای بندگان خدا شما و آنچه در آن هستید از این دنیا، در همان راهی قرار دارد که پیشینیان بودند همانها که عمرشان از شما طولانیتر، سرزمینشان آبادتر و آثارشان از شما بیشتر بود. صداهایشان خاموش و نیروهایشان بیاثر و اجسادشان پوسیده و سرزمینشان خالی و آثارشان مندرس شده است.»(نهج البلاغه، خطبه226) دلخوش کردن به ظواهر و از دست دادن بواطن دین ما را در تنگنای میان حق و باطل قرار میدهد و ما را از جایگاه حق به ناحق میرساند.
در حقیقت تلاش مؤمنان حقیقی بنا بر فرمایش قرآن به حق بودن بود، چه در اوج عزت و چه در پایینتر جایگاه دنیایی. این را باید در ماجرای غدیر دید. ما باید در خصوص این موضوع کار کنیم که مردم جهان حق را در تاریک و روشن تاریخ پیدا کنند و به سمت آن بروند. اینکه ائمه طاهرین(علیهم السلام) در جایگاه حق بودند باید برای انسانها در بالاترین درجه اهمیت باشد، نه اینکه در جایگاه خلافت باشد یا در گودال در اوج تشنگی و جراحت به شهادت برسد یا در سیاهچال عمر بگذراند.
حصن حصین ولایت برای ولایتمداران
در روز غدیر آیاتی نازل شد که شأن نزول آن مورد قبول تمامی مذاهب اسلامی است. سؤالی که پیش میآید تغییر جریان غدیر در عمل و تفاوت با ظاهر آیات نزل شده است؛ وقتی که خداوند میفرماید: «امروز، کافران از(زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابراین، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین(جاودان) شما پذیرفتم.»(مائده/3)
بنا به فرموده خداوند در قرآن دین اسلام کامل و تمام شد و تحکیم پیدا کرد اما پس از رحلت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) آنچه که از اسلام عرضه شد به گواهی همه علما و محققان اسلامی، اسلام حقیقی نبود و فقط ظواهری از دین باقی مانده بود. تا جاییکه اگر از ما بپرسند که آیا آن اسلام و رفتار مسلمانانش دین حقیقی بود؟ بسیاری از ما آن را انکار میکنیم و میگوییم انحرافاتی در رفتار مسلمانان بهوجود آمد که اتفاقا همه آنها رفتارشان را برگرفته از دستورات اسلام میدانستند.
یکی از هجمههایی که به دین میشود همین است. اینکه رفتار مسلمانان را به اسلام ربط میدهند و به همین جهت آنرا رد میکنند. حقیقت امر این است که خداوند در روز «غدیر» یک شاهکلید به دست مسلمانان داد، برخی از آن استفاده کرده و میکنند و برخی دیگر به دلایل مختلف نمیخواهند از آن استفاده کنند. اتفاقا پاسخ به اشکال دشمنان دین هم در همین موضوع وجود دارد.
اینکه اگر ولایت علی(علیه السلام) در کنار دین باشد آن دین کامل و تامّ و تمام است و اگر کسی نخواست ولایت ایشان را قبول کند، توسط دشمنان و کفار ضعیف، مقهور، مجروح و هلاک خواهد شد. هر کسی که خود را ذوب ولایت علی(علیه السلام) کند دشمن از او مأیوس است و نمیتواند اراده خود را بر او تحمیل کند. به همین جهت است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(جامع الاخبار، ص52، ح7 / عیون أخبارالرضا، ج2، ص136)
حصاری که برای دوستداران و ولایتمداران قرار داده شده است دور از دسترس مادی و معنوی دشمنان دین قرار دارد مگر آنکه خودشان اشتباهی داشته باشند که مورد مذمت دشمنان قرار بگیرند. کافر نه میتوانند آسیب مادی به اهل ولایت بزنند و نه میتوانند از نظر روحی، علمی و معنوی آنان را زمینگیر کنند. آیه 51 و 52 سوره قلم(و إن یکاد...) که معروف است به آیات خنثی کردن چشم زخم و هنگامی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) خطبه غدیر را میخواند، برای جلوگیری از چشم زخم دشمنان و کفار توسط جبرئیل از سوی خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید نیز از تمام صدمههای علمی، روحی، اخلاقی و معنوی جلوگیری میکند.
ولایت سپر محکمی است در برابر ضربههای جهل و حملات جاهلان. تاریکیهای جهل که سالیان دراز برخی مسلمانان را گرفتار خود کرد به دلیل جدایی آنان از ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود و اینکه دشمنان دین اسلام را زیر سوال میبرند به دلیل عدم معرفت برخی از مسلمانان به معارف حقیقی اسلام بود. اینکه خداوند قاطعانه میفرماید دشمنان مأیوس شدند و دست آنان از ولایتمداران کوتاه شده، منوط به این است که ولایتمدار حقیقی باشیم و دستورات قرآن، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهلبیت(علیهم السلام) را نصب العین خود قرار دهیم.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}